فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

فسقلي كه حالا شده فاطمه جون

بازم امتحانا شروع شدن

بازم فصل امتحان ها داره می یاد پارسال خرداد ماه تو اوج امتحانای دانشگاه فاطمه از همیشه شیطون تر و شیرین تر شده بود وقتی من و داداشی تو اتاق درس میخوندیم می اومد و هی در می زد و ما رو صدا می کرد این قدر در میزد که دلمون می سوخت و در و باز می کردیم حالا اون بود و جزوه های ما که خط خطی میشدن   اینجا که می بینید یکی از مراحل سوزوندن دلمونه که به بابا می گفت منو بلند کن تا از شیشه بالای در ما رو ببینه و دلمونو به رحم بیاره تا در رو براش باز کنیم. امسال نیستی آجی جون کتابا و جزوه ها دلشون برات تنگ شده جای نقاشی های قشنگت روشون خالی یه ... ...
25 ارديبهشت 1391

آبجی می نویسه ...دل تنگی

امروز دلم خیلی برات تنگ شده برای بچه گی هات برای شیطونی های نازت برای غذا دادن بهت برای وقتی که کلک میزدی و غذات رو تو دهنت نگه میداشتی و نمی خوردیش برای وقتایی که عمو پورنگ نگاه میکردی داشتم عکسای 14-15 ماهگیت رو می دیدم چندتاشون رو میذارم اینجا تا ببینی یادت هست اون روزای قشنگ رو ؟  خیلی دوست دارم آجی جون   ...
16 ارديبهشت 1391

فاطمه ورزش کار شده

فاطمه خانوم تصمیم گرفته بره یه کمی ورزش کنه اول یه کمی پیاده روی کنم خوب خوبه بدنم گرم شد !! حالا وقتشه که بدوام 1-2-3 شروع !!!! هر کی تونست منو بگیره !!! آخیش !! خیلی خسته شدم یه کمی هم استراحت کنم   ...
13 ارديبهشت 1391

سیزده بدر

  جاتون خالی سیزده بدر خیلی خوش گذشت دیدید چی شد !! داشتم توپ هام و جا میذاشتم خب حالا یه خورده هم آب بازی کنم حیف که آبش کمِ نمیشه پرید توش!! حالا یکم دنبال این به بهی ها کنم !!! به به چه روز خوبی بود!! خسته شدم ! ...
17 فروردين 1391

آبجی می نویسه...دسته گلها!!

سلام من آبجی جون فاطمه هستم  اگه فاطمه خانوم اجازه بده  میخوام هر از گاهی از فاطمه بنویسم و دسته گلهایی که به آب میده فاطمه خانوم ما چند روز پیش یه کاری کرد که مامانش و خیلی ترسوند وقتی مامانی برای خونه تکونی عید داشت یخچال و تمیز میکرد فاطمه از فرصت استفاده کرد و دور از چشم مامان جون رفت تو یخچال و درش بست . طفلکی آبجیم نمیدونست در یخچالو که ببنده چراغش خاموش میشه و همه جا تاریک حالا فاطمه و یه جای تاریک و سرد از اون طرفم مامان داره در به در دنبالش میگرده از فاطمه خبری نیست  فقط یه صدای گریه که انگار داره از ته چاه مییاد       حالا شانس آورد منجمد ن...
12 فروردين 1391

آبجی می نویسه... خانه تکانی !!!

سلام دوباره بهار داره می یاد و خونه تکونی همه رو خسته کرده از جمله فاطمه خانوم رو  پارسال آجی جونم بهمون خیلی کمک کرد   اینجا داره تخت مامانی رو تکون میده   اینجا هم داره خستگی در میکنه جا گیر نیاورده رفته تو کمد نشسته     ...
12 فروردين 1391