بازم برف بازی
خدا رو شکر بازم برف اومد ...
وقتی نی نی بودم
با دنیا اومدن سید امیر کوچولو ( پسر دائی عزیزم ) یاد وقتی افتادم که تازه دنیا اومده بودم!!! انقدره ریزه میزه بودم که کسی جرات نمی کرد بغلم کنه! آخه من یه کیلو و چهارصد و پنجاه گرم بودم پاهام اینقدری بوده !!! دستام هم به این کوچیکی بود مامان و بابای عزیزم هم خیلی برام زحمت کشیدند !!! وقتی هم مراسم نام گذاریم بود و برام جشن گرفته بودن نمی تونستن برام یه لباسی پیدا کنن که اندازه من باشه برای همین لباس عروسکم رو تنم کردن اینهم همون عروسکه هست که لباسش تن من رفت اینجا هم اولین باره که جرات ک...
فاطمه و نی نی لالا !!!
وقتی که می خواستم برم خونه خدا
پارسال وقتی که یک سال و سه ماهه بودم با مامان و بابایی رفتیم خونه ی خدا و حرم پیامبر جاتون خالی !! خیلی خوش گذشت تازه لپم خیلی درد گرفت !!! آخه هر کی منو میدید زودی لپم رو میکشید ...
برف بازی
به به چه هوایی چقدر کیف داره برف بازی جای آبجی جون و داداشی هام خالی ...
تولدم رو با سال قمری گرفتم
به احترام بچه های امام حسین تا 5 سال ، تولدم رو با ماه قمری یعنی شب عید قربان جشن میگیرم اینم از عکس تولد 2 سالگیم که روز عرفه گرفتیم ...
باز ماه محرم اومد
سلام بر بچه های امام حسین (ع) سلام بر علی اصغر (ع) سلام بر حضرت رقیه (ع) ...
عگسهای من 3
سلام به آبجی گلم و داداشی های از گل بهترم و همه دوستانم دلم براتون یه خوده شده به همین خاطر عسکامو میزارم ببینید. دل شما هم برای من کوچولو شده ...