فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

فسقلي كه حالا شده فاطمه جون

آبجی می نویسه...دسته گلها!!

1391/1/12 15:55
508 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من آبجی جون فاطمه هستم

 اگه فاطمه خانوم اجازه بده

 میخوام هر از گاهی از فاطمه بنویسم و دسته گلهایی که به آب میده

فاطمه خانوم ما چند روز پیش یه کاری کرد که مامانش و خیلی ترسوند

وقتی مامانی برای خونه تکونی عید داشت یخچال و تمیز میکرد فاطمه از فرصت استفاده کرد و دور از چشم مامان جون رفت تو یخچال و درش بست . طفلکی آبجیم نمیدونست در یخچالو که ببنده چراغش خاموش میشه و همه جا تاریک حالا فاطمه و یه جای تاریک و سرد از اون طرفم مامان داره در به در دنبالش میگرده از فاطمه خبری نیست  فقط یه صدای گریه که انگار داره از ته چاه مییاد 

    

حالا شانس آورد منجمد نشد  و گرنه مامان باید فاطمه رو میزاشت تو فر تا یخش آب بشهخنده

این اولین بارش که نبود

عادت همیشگیشه که بره تو کمد و کشو خجالت

اینجا هم آشپزخونس که فاطمه خانوم لطف کردن رفتن تو کابینت زیر ظرف شویی 

ببینه اونجا چه خبره

پارسال هم موقع اساس کشی آبجی  می رفت توی هر چیزی که ما خالی می کردیم

اینجا هم کشو آشپزخونس تو ماه رمضون پارسال داشتیم سحری میخوردیم فاطمه رفت آشپزخونه دیدیم نمی یاد بیرون داداشی رفت دنبالش تو کشو پیداش کرد

راستی موقع دنیا اومن هم بر خلاف همه ی نوزادا که بعد دنیا اومدن میرن خونه گفت من میخوام برم تو این قوطی شیشه ای ها ده روزی هم زیر دستگاه زندگی کرد

تا یه دسته گل دیگه که فاطمه به آب بده بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

بابای ملیسا
24 اسفند 90 20:33
با عرض سلام . ضمن تبریک بخاطر نوشته های قشنگتون ، وبلاگ ملیسا جون با موضوع اولین چهارشنبه سوری ملیسا به روز شد . چقدر زیباست که میزبان شما باشیم و با نوشتن حتی یک خط یادگاری ، ملیسا رو از لطف خودتون محروم نکنید .
داداش محمد
25 اسفند 90 21:12
سلام فاطمه جونم کلی خندیدم کارای خطرناک میکنی مواظب خودت باش
me me
14 مرداد 91 22:57
boooooooooss