وقتی فاطمه خوابه ...
اینجا یه گاو رو بغل کرده و خوابیده اینجا هم با دو تا توپ خوابیده من که خودم فکر کردم مامان این توپا رو گذاشته ولی مامان گفت اینقدر با این توپا بازی کرده که همین طوری خوابش برده ...
زمستان 90
کاردستی
اینم یه کاردستی از آبجی گلم خودش که میگه جوجه تیغی یه حالا از جایی یاد گرفته یا نه رو نمیدونم ...
فاطمه و روش جدید عکاسیش
این روش بدرد اونایی می خوره که هم میخوان سرود بخونن هم میخوان عکس یادگاری بگیرن البته باید بگم اینجا فاطمه عضو گروه سرود نیست فقط دلش خواسته بره تو صف اول واسته اون چیزی که تو دستشه یه دوربین اسباب بازی یه که داداشی براش از مکه آورده ...
فاطمه قطار می سازه ...
چند وقتی یه که فاطمه از نخ ماشین در اومده و رفته تو نخ قطار این قطاریه که با لوگوهاش درست کرده اینم یه قطار که با هر چیزی که جلو دستش بوده ساخته اینم یکی دیگه ...
نقاشی
این اولین نقاشی فاطمه هست که میشه سر در آورد چی کشیده ...