فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

فسقلي كه حالا شده فاطمه جون

گوشمند

دیشب فاطمه داشت بازی میکرد اومد به داداشی گفت : من گوشمندم داداشی گفت گوشمند چییه ؟ فاطمه چند بار تکرار کرد گوشمند گوشمند گوشمند داداش گفت گشنته ؟ فاطمه گفت نه گوشمند داداش گفت هوشمند ؟ فاطمه گفت نه گوشمند داداش گفت خوشگلی ؟ فاطمه گفت نه گوشمند بهش گفتم گوشمند چییه ؟ فاطمه گفت گوشمند بَبَع ای دیگه گوشمند      ...
22 ارديبهشت 1392

چتر

امروز فاطمه داشت بازی می کرد دیدم یه کیف انداخته رو دستش شمشیر پلاستیکی شو  گرفته توی اون یکی دستش گفتم اخه کیف و شمشیرو با هم میگیرن خانوم اشاره کرد به شمشیر و گفت :   چَتره ...
22 ارديبهشت 1392

شهر بازی

عکسای یه روز خوب فاطمه که عمو برددش شهربازی این دوچرخه ایه که بابابزرگ عیدی خریده اینم ترن که فاطمه و امیر رضا با هم سوار شده بودن فاطمه رو می تونید سمت چپ تصویر عکس بالا ببینید سوار این وسیله که شد واقعا ترسیده بود ولی خودش و کنترل کرد و گریه نکرد فقط جیغ می زد هفت هشتا وسیله که سوار شد برگشتیم پیش بزرگترها عمو گفت فاطمه همه چی سوار شدی خوش گذشت فاطمه هم از فرصت استفاده کرد و لباشو  آویزون کرد و گفت آجی منو هلکوپتر سوار نکرد د...
9 ارديبهشت 1392

روسری

امروز رفتیم برای مامان روسری بخریم به فروشنده گفتم روسری بچه گونه هاتون رو ببینم چند تا روسری آورد یکی شو سر فاطمه کردم یکم بزرگ بود   گفتم نه بزرگه فاطمه گفت آجی بخر میرم مسجد سرم  کنم خلاصه که با این حرفش مجبورم کرد بخرم ...
14 فروردين 1392