شهر بازی
عکسای یه روز خوب فاطمه که عمو برددش شهربازی
این دوچرخه ایه که بابابزرگ عیدی خریده
اینم ترن که فاطمه و امیر رضا با هم سوار شده بودن
فاطمه رو می تونید سمت چپ تصویر عکس بالا ببینید
سوار این وسیله که شد واقعا ترسیده بود ولی خودش و کنترل کرد و گریه نکرد فقط جیغ می زد
هفت هشتا وسیله که سوار شد برگشتیم پیش بزرگترها عمو گفت فاطمه همه چی سوار شدی خوش گذشت
فاطمه هم از فرصت استفاده کرد و لباشو آویزون کرد و گفت آجی منو هلکوپتر سوار نکرد
دوباره برگشتیم تا فاطمه خانوم هلکوپتر سوار شه
وقتی که داشتیم برمیگشتیم فاطمه چند تا بچه رو دید که روی این سنگا بالا و پایین میرفتن
به من گفت آجی سنگ سوار نشدم
عمو جون مرسی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی