فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

فسقلي كه حالا شده فاطمه جون

شهر بازی

عکسای یه روز خوب فاطمه که عمو برددش شهربازی این دوچرخه ایه که بابابزرگ عیدی خریده اینم ترن که فاطمه و امیر رضا با هم سوار شده بودن فاطمه رو می تونید سمت چپ تصویر عکس بالا ببینید سوار این وسیله که شد واقعا ترسیده بود ولی خودش و کنترل کرد و گریه نکرد فقط جیغ می زد هفت هشتا وسیله که سوار شد برگشتیم پیش بزرگترها عمو گفت فاطمه همه چی سوار شدی خوش گذشت فاطمه هم از فرصت استفاده کرد و لباشو  آویزون کرد و گفت آجی منو هلکوپتر سوار نکرد د...
9 ارديبهشت 1392

روسری

امروز رفتیم برای مامان روسری بخریم به فروشنده گفتم روسری بچه گونه هاتون رو ببینم چند تا روسری آورد یکی شو سر فاطمه کردم یکم بزرگ بود   گفتم نه بزرگه فاطمه گفت آجی بخر میرم مسجد سرم  کنم خلاصه که با این حرفش مجبورم کرد بخرم ...
14 فروردين 1392

فاطمه کیک می پزه

امروز فاطمه هوس کیک کرده بود به آجی گفت بیا کیک بپزیم وقتی مایه کیک رو با هم آماده کردیم بهش گفتم حالا تو چی بپزیم ما که اینجا فر نداریم دور و ورش رو با دقت نگاه کرد   وقتی دید فر نداریم گفت وایستید الان میارم اونوقت رفت و گاز اسباب بازیش رو  که فر داره  آورد ...
21 اسفند 1391