فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

فسقلي كه حالا شده فاطمه جون

عید غدیر مبارک

علی زیبا ترین نام جهان است علی ذکر لب صاحب زمان است به کوری دو چشم اهل انکار فقط حیدر امیر مومنان است   آبجی جونم عیدت مبارک ایشالله که حالت زود خوب بشه اخه آبجی گلم  بد جوری سرما خورده بعد از ظهری تب و لرز شدیدی کرده بود  صدات جوری گرفته که نمی تونی حرف بزنی یا به قول آجی: دزد صداتو دزدیده ...
1 دی 1392

خاطره 2

این هم عکس منه اما وقتی چند روز بود که از زیر دستگاه  بیرون اومده بودم   اما الحمدالله با خواست خدا روز به روز  دارم بهترمیشم شما هم برام دعا کنید ها باشه!!! راستی !! این لباس عروسکم بود که بابا و مامان مجبور شدن به تنم کن آخه همه لباسهای نوزادیم  به تنم بزرگ بودن   ...
13 آذر 1392

منم اومدم

سلام   من پنجم آذر ماه ۸۸ اومدم به این دنیا نامم رو فاطمه گذاشتند و خوشحالم که می خوام در سن سه ماهگی وبلاگ نویسی را شروع کنم و از خاطراتم با کمک بابا و مامان و آبجی جونم براتون بنویسم   البته اینو هم بگم که سه ماهه بودن  من برابر دو ماهگی همه بچه های دیگه است !!!     اخه من هول بودم یک ماه زود اومدم ببینم این دنیا چه خبره!!!؟؟؟ ...
13 آذر 1392

دوختندگی

دو سه روز پیش با فاطمه رفتم خیاطی ولی بسته بود وقتی برگشتیم خونه فاطمه در حالی که داشت نفس نفس میزد گفت : دوختندگی بسته بود چند بار ازش پرسیدم چی دو باره تکرار کرد تا متوجه شدم که منظورش از دوختندگی خیاطیه ...
29 شهريور 1392

روز قدس

امسال فاطمه جون برای اولین بار در راهپیمایی روز قدس شرکت کرد و اما شعار دادن آبجی گلم : مرگ بر اسریکا قربونش برم با یه تیر دو نشون میزنه هم امریکا هم اسرائیل اینجا هم داره برنامه دونه ها رو می بینه  تا برنامه تموم نشد راضی نشد که بریم اینجا هم داره رو صورتش پرچم ایران رو میکشه کلی تو صف واستاد تا نوبتش شد به امید روزی که  همه ی بچه ها ی فلسطینی  تو جشن پیروزی کشورشون شاد باشن ...
11 مرداد 1392